محرم






 

می گویم از کربلا که آمدم، تا مدتها ..توی اتوبوس، بازار، مهمانی .. یکهو به خودم می آمدم و میدیدم دارم سینه میزنم !

می گوید : تا مدتها توی مترو، خیابان، سر کلاس .. گریه می کرده ام .. بعد می زند زیر آواز :


مقصد بود کرب و بلا جمله در راهیم

گهواره جنبان علی اصغر شاهیم

باعشقش تا خدا میریم

در میان بلا میریم

پای پیاده تا کربلا میریم

 

بعد تر فایل این مداحی را که از نجف تا کربلا همه خوانده اند و ضبط کرده، برایم می فرستد .. که د ق کنم !

 

 

ی ن : حساب و کتاب زمینیم رو براه نیست مولا .. با حساب و کتاب آسمانیت ، اربعین، یک کربلای پیاده دعوتم کن!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ 26 آبان 1391برچسب:, توسط سالار س ر